کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت،
نوبت ما که رسید قلم افتاد...دیگر هیچ ننوشت...
خط تیره ای گذاشت،گفت:تو باشی اسیر سرنوشت
تو دنیا 3 تا چیزو دوست دارم....
خورشید،ماه،تو.
اولی رو برای روزم می خوام
دومی رو واسه شبم می خوام
ولی تورو برای تک تک لحظه های زندگم می خوام
تنها تنهایی
نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : <-CategoryName->
